
افغانستان کشوری است با ریشههای عمیق فرهنگی و مردسالارانه که از گذشته تاکنون، خانوادههای آن با فرزندان دختر و پسرشان به شکلی نابرابر رفتار کردهاند. اما پس از بازگشت طالبان به قدرت، این فاصله جنسیتی در خانوادهها عمیقتر و سیستماتیکتر شده است. ترس از پیامدهای اجتماعی، فشارهای بیرونی و محدودیتهای سختگیرانه طالبان باعث شده بسیاری از خانوادهها، بهویژه در سالهای اخیر، محدودیتهای شدیدتری بر دختران اعمال کنند، در حالی که پسران همچنان از آزادی نسبی در تحصیل، رفتوآمد و مشارکت اجتماعی برخوردارند.
فعالان حقوق زن معتقدند منشأ این تبعیضهای خانوادگی، ریشه در باورهای سنتی مردسالارانه دارد که در فضای ترس و ناامیدی امروز بیش از پیش خود را نشان میدهد. روانشناسان نیز هشدار میدهند که چنین تبعیضهای روزمره، در طول زمان میتواند تأثیرات عمیقی روی سلامت روانی دختران بگذارد؛ کاهش عزتنفس، افسردگی و شکلگیری نسلی منزوی و بیاعتماد به خود و جامعه از پیامدهای تلخ آن است.
نگار، دختر ۲۲ سالهای از کابل، میگوید که از کودکی میان خود و برادرانش تفاوت آشکار دیده است؛ تفاوتی که نه تنها دردناک بود، بلکه مسیر زندگیاش را شکل داده است. او میگوید: «برای برادرم آزادی بود، اما من محدودیت. او میتوانست با دوستانش بیرون برود و در تصمیمات خانواده نظر بدهد، ولی من همیشه باید گوشهگیر و آرام میبودم، چون دختر بودم.»
نگار پس از پایان صنف دوازدهم، مانند میلیونها دختر دیگر به دلیل طالبان از ادامه تحصیل محروم شده است؛ اما میگوید محدودیتها از قبل هم آغاز شده بود. او اضافه میکند: «از کودکی به طب علاقهمند بودم، اما مادرم میگفت دختر مال دیگران است و بهتر است خانهداری یاد بگیری. میگفت مکتب تمام کردی، کافی است.»
در خانه، دختران همچون جنس ضعیفتر دیده میشوند و در تصمیمگیریهای مهم خانواده حتی شنیده نمیشوند. این باور خانواده نگار، باعث شد کمکم از رویاهایش فاصله بگیرد و احساس کند خواستههایش بیاهمیتاند.
کامله، ۲۴ ساله از غزنی، میگوید با آمدن طالبان نه تنها آزادیهای اجتماعیاش کمتر شده، بلکه خانوادهاش هم رفتار تبعیضآمیزی با او دارند. او میگوید: «قبل از طالبان، هرچند محدودیت بود، اما میتوانستم نظر بدهم، به دانشگاه بروم و در اجتماع حضور داشته باشم. حالا محدودیتها زیاد شده و گاهی حس میکنم بیشتر زندانیام تا دختر خانه.»
کامله معتقد است که این رفتارها صرفاً ناشی از ترس خانوادهها از طالبان نیست، بلکه ریشه در باورها و ذهنیتهای مردسالارانهای دارد که سالها در دل جامعه جا خوش کرده و حالا در سایه سختگیری طالبان مجال ظهور یافتهاند. او میگوید: «اگر ترس از بیرون رفتن است، چرا داخل خانه حمایت نمیکنند؟ چرا وقتی میگویم آنلاین درس بخوانم، میگویند فایده ندارد؟ به ما میگویند باید بسازیم، یعنی باید خاموش باشیم و دنبال راهی نباشیم.»
فعالان حقوق زن میگویند منشأ این رفتارهای تبعیضآمیز، فقط ترس نیست؛ بلکه سنتها و باورهای مردسالارانه است که حالا در سایه محدودیتها با شدت بیشتر بروز کردهاند. بسیاری از خانوادهها به جای حمایت، خود عامل محدودیت دختران شدهاند و با توجیههایی مثل «آبرو» و «امنیت» نقش حذف زنان را از درون خانه بازی میکنند.
فرشته محمدی، فعال حقوق زن، میگوید شدت تبعیضهای خانوادگی پس از بازگشت طالبان فقط ناشی از ترس نیست، بلکه سالها باورهای غلط در لایههای پنهان جامعه بود که حالا آشکار شده است. او میگوید: «قبل از طالبان، هرچند تبعیض بود، اما دختران میتوانستند به کمک قانون و رسانهها تا حدی از حقوق خود دفاع کنند. حالا نهادها فروپاشیدهاند و خانوادهها بدون هیچ مانعی دختران را خانهنشین میکنند.»
فرشته محمدی میگوید دختران در بسیاری از خانوادهها فقط «بار اضافی» محسوب میشوند، در حالی که پسران «صاحب آینده» هستند. او هشدار میدهد که این نگرش خطرناک است، چون تبعیض را به نسل آینده منتقل میکند. «اگر دختران امروز بیارزش شمرده شوند و پسران با این ذهنیت بزرگ شوند که برترند، فردای افغانستان پر از مردان تبعیضگر و زنان تحقیرشده خواهد بود.»
روانشناسان هم میگویند تبعیض در خانواده سلامت روانی دختران را به شدت تهدید میکند. شمس رسولی، روانشناس، به افغانستان آینده میگوید: «وقتی دختر احساس کند کمتر دیده میشود و آزادیاش نادیده گرفته میشود، به تدریج احساس بیارزشی، اضطراب و افسردگی میکند.»
او اضافه میکند بسیاری از خانوادهها فکر میکنند سکوت و محدود کردن دختران امنیتشان را حفظ میکند، اما در واقع، این کار باعث سرکوب هویت فردی و تخریب اعتماد به نفس دختران میشود. او هشدار میدهد که ادامه این روند جامعه را با نسلی از زنان خاموش و مضطرب مواجه خواهد کرد.
در مناطق دورافتاده افغانستان، دختران با خشونتهای ساختاری شدیدتری مواجهاند؛ ازدواجهای زیر سن، بددادن دختران برای حل منازعات، محرومیت از آموزش و بهداشت، و خشونتهای جسمی و روانی در خانواده از جمله مشکلاتی است که تبدیل به بخشی از زندگی عادی دختران شده است.
در چنین شرایطی، دختر بودن بار سنگینی است که باید در سکوت تحمل شود. این وضعیت نه تنها کرامت انسانی دختران را پایمال میکند، بلکه باعث بازتولید خشونت و نابرابری در خانوادهها میشود. دختری که در خانه طرد یا معامله میشود، به سختی میتواند در آینده انسانی سالم و موثر باشد. این فرهنگ ظلمپذیری نسل به نسل منتقل میشود و در نبود نهادهای حمایتی، راهی برای اصلاح باقی نمیماند.