
پس از گذشت بیش از چهار سال از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و سقوط کابل به دست طالبان، اکنون بار دیگر نام «بگرام» بر سر زبانها افتاده است؛ اما نه در یادبود روزهای جنگ، بلکه به عنوان نقطه آغاز یک تنش جدید و خطرناک میان طالبان و ایالات متحده.
در حالی که افغانستان زیر سایه بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سرکوب داخلی قرار دارد، سیاست خارجی این کشور بار دیگر در مسیر تقابل مستقیم با امریکا قرار گرفته است.

بگرام: پایگاهی با اهمیت استراتژیک
پایگاه هوایی بگرام، قلب عملیات نظامی امریکا در افغانستان، سالها نماد حضور نظامی و استخباراتی ایالات متحده در منطقه بود. این پایگاه نه تنها برای مدیریت جنگ افغانستان حیاتی بود، بلکه بهعنوان نقطه دید استراتژیک امریکا به چین، ایران، پاکستان و آسیای میانه نیز شناخته میشد.
پس از سقوط دولت جمهوری در ۱۵ آگست ۲۰۲۱، طالبان این پایگاه را در دست گرفتند. خروج شبانه و بیسر و صدای امریکاییها از بگرام، بهنوعی پایان رسمی حضور نظامی دو دههای غرب در افغانستان بود.
در هفتههای اخیر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق امریکا که بخت بالایی برای بازگشت به قدرت در انتخابات آینده دارد، بارها به صراحت اعلام کرده است:
“ما بگرام را باید بازپس بگیریم. آنجا حیاتی است. نه فقط برای افغانستان، بلکه برای مقابله با تهدیدات چین.”
این اظهارات بهسرعت به بحث داغ در میان رسانهها، تحلیلگران نظامی و رهبران طالبان تبدیل شد.

واکنش تند طالبان: تهدید به بازگشت حملات انتحاری
طالبان در برابر این تهدید آشکار، موضعی شدید و بیپرده اتخاذ کردهاند. وزیر خارجه این گروه، امیرخان متقی، گفت:
“حتا اگر امریکا حکومت ما را به رسمیت بشناسد و افغانستان را از نو بسازد، یک متر از خاک افغانستان را هم به آنان نمیدهیم.“
از سوی دیگر، تاجمیر جواد، معاون استخبارات طالبان – به نقل از برخی منابع محلی – امریکا را به اجرای دوباره حملات انتحاری تهدید کرده است، آن هم در صورت هرگونه تلاش برای حضور مجدد نظامی در کشور.

اتحاد شکننده اپوزیسیون؛ برگ برنده امریکا؟
در جبهه مقابل طالبان، برخی از رهبران پیشین حکومت جمهوری – مانند مارشال دوستم و جنرال بابه جان – آمادگی خود را برای همکاری با امریکا اعلام کردهاند، در صورتی که امریکا تصمیم به بازگشت به صحنه افغانستان بگیرد.
هرچند در سالهای اخیر این چهرهها عملاً تحرک نظامی مشخصی نداشتهاند، اما گروههایی چون جبهه آزادی به رهبری یاسین ضیا و جبهه مقاومت ملی تحرکاتی علیه طالبان در برخی ولایات داشتهاند.

در همین حال، کنگره امریکا لایحهای را تصویب کرده که به موجب آن تبادل اطلاعات استخباراتی میان مخالفان طالبان و سازمانهای اطلاعاتی امریکا مجاز شمرده میشود. این تحول میتواند آغاز فاز تازهای از پشتیبانی غیرمستقیم امریکا از مخالفان داخلی طالبان باشد.
اختلافات داخلی مخالفان؛ مانعی بر سر راه اتحاد
اما آنچه برگ برنده طالبان محسوب میشود، اختلافات عمیق میان اپوزیسیون در تبعید است. تلاشهای عطا محمد نور برای گردهمآوری نیروهای ضد طالبان نیز، مانند گذشته، به نظر نمیرسد انسجامی واقعی ایجاد کند.
از سوی دیگر، حزب جمعیت اسلامی به رهبری صلاحالدین ربانی دچار شکاف شده و در سخنرانی اخیرش به مناسبت سالروز ترور برهانالدین ربانی، وی به صراحت اختلافات درون مخالفان طالبان را تایید کرد.
ارزیابی سناریوهای ممکن
با توجه به تحولات اخیر، چند سناریوی محتمل پیش روی افغانستان قرار دارد:

سناریو ۱: بازگشت نظامی محدود امریکا
احتمال اجرای عملیاتهای خاص یا بازپسگیری بگرام بهصورت محدود با حمایت نیروهای محلی. در این حالت، طالبان با شدت پاسخ خواهند داد. احتمال درگیریهای پراکنده اما پرهزینه بالا میرود.
سناریو ۲: فشار سیاسی و اطلاعاتی از راه دور
امریکا با استفاده از اطلاعات استخباراتی، حمایت از اپوزیسیون، و تحریم، سعی در تضعیف طالبان میکند. این سناریو احتمالاً بدون حضور فیزیکی نیروهای نظامی خواهد بود.
سناریو ۳: جنگ روانی و لفظی، بدون اقدام عملی
سناریویی که در آن تهدیدها و بیانیهها ادامه دارند، اما نه امریکا و نه طالبان تمایلی به ورود به جنگ واقعی ندارند. این سناریو بیشترین شباهت را با وضعیت فعلی دارد.
نتیجهگیری: آیا شعلههای جنگ دوباره زبانه خواهد کشید؟
تنش کنونی میان طالبان و امریکا، گرچه در ظاهر یک جنگ لفظی است، اما بهدلیل حضور بازیگران متعدد، اختلافات درونی اپوزیسیون، و تمایل واشینگتن برای جبران شکست ۲۰۲۱، میتواند به یک بحران واقعی ختم شود.
افغانستان هنوز زخمهای جنگ دو دههای را فراموش نکرده، اما این بار به نظر میرسد که نبرد آینده، اگر رخ دهد، هم میدان جنگ فیزیکی دارد و هم میدان جنگ استخباراتی، سایبری و روانی.
سرنوشت بگرام، سرنوشت یک پایگاه نیست؛ بلکه محک جدی برای آینده قدرت، سیاست و استقلال افغانستان است.