
جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، ایران را وارد مرحله جدیدی کرده است که در آن بحران دیگر مقطعی نیست، بلکه ساختاری است – نظمی ناپایدار که خودِ بیثباتی آن را حفظ کرده است.
اگرچه این جنگ کوتاه مدت بود، اما خسارات نمادین و سیاسی عمیقی به تهران وارد کرد.
حملات به زیرساختهای استراتژیک، قتل فرماندهان ارشد و آسیب به سیستمهای پدافند هوایی، تردیدهای جدی در مورد ظرفیت جمهوری اسلامی برای تأمین امنیت ایجاد کرد.
این جنگ به جای التیام زخمهای قدیمی، نقاط ضعف اصلی حکومت دینی را آشکار و عمیقتر کرد.
از کمبود آب و برق گرفته تا نوسانات ارزی، از بنبست سیاسی گرفته تا گسترش شکافهای اجتماعی، تقریباً هر جنبهای از زندگی در ایران نشان از اختلال عملکرد دارد.
بیثباتی اکنون عادی شده است. این استثنا نیست، بلکه امری ثابت است.
وضعیت عادی جدید
حتی قبل از جنگ، ایران با مجموعهای از بحرانهای درهمتنیده مواجه بود: فروپاشی اقتصادی، زوال نهادی، مهاجرت گسترده، نارضایتی اجتماعی گسترده و بیاعتمادی عمیق سیاسی.
برخی از بازیگران سیاسی معتقد بودند که انعطافپذیری تاکتیکی یا توزیع مجدد منابع ممکن است نظم را برقرار کند. برخی دیگر فروپاشی را اجتنابناپذیر میدانستند. هر دو اردوگاه، به طرق مختلف، فرض میکردند که تحول – چه داخلی و چه خارجی – هنوز امکانپذیر است.
جنگ این فرض را تغییر داده است.
به نظر نمیرسد که هیئت حاکمه ایران دیگر قادر به بازگرداندن مشروعیت یا سازماندهی مجدد خود باشد، اما جایگزینهای مناسب نیز بیش از هر زمان دیگری دچار شکاف شدهاند.
مخالفان پراکنده هستند، طبقه سیاسی سرگردان است و جنبشهای مردمی تکهتکه و از نظر سازمانی ضعیف هستند.
بخش بزرگی از جامعه در حالت تعلیق گرفتار شده است: سرخورده اما بسیج نشده، عصبانی اما خسته.

یک آتشنشان در حال پاشیدن آب روی شعلههای آتش یک مرکز خرید در شهر شمالی انزلی، ۲۲ ژوئیه ۲۰۲۵
جمهوری اسلامی کنترل را تشدید کرده است – ایجاد ایستهای بازرسی، افزایش حضور سپاه پاسداران و بسیج و نظارت بر فضاهای عمومی.
پیام صریح است: ما هنوز اینجا هستیم. اما این ثباتی نیست که از مشروعیت ناشی شود. این نمایان شدن قدرتی است که بر شهرهای ناآرام تحمیل شده است.
نظم شهری امروز نه بر رضایت، بلکه بر حضور مداوم پلیس استوار است.
روایت در حال فروپاشی
جنگ ۱۲ روزه پوچی روایتهای رسمی را آشکار کرد: بازدارندگی، امنیت و اقتدار منطقهای دیگر وزنی ندارند.
آسیبپذیری ایران فقط نظامی نبود. گفتمانی بود. روایت امنیتی دولت ضربه مستقیم خورد.
بدتر از آن، جنگ بدون صلح پایدار یا تضمین معتبری برای درگیریهای آینده پایان یافت. خود صلح ناپایدار شده است. این بیشتر یک میانپرده اضطرابآور است، نه یک راهحل.
با ادامه انفجارها و فعالیتهای پدافند هوایی در مناطق مختلف، بسیاری انتظار یک رویارویی جدید و احتمالاً شدیدتر را دارند.
زندگی با بحران
این تصور دیرینه که جمهوری اسلامی از بحران تغذیه میکند، دیگر کافی نیست.
در گذشته، بحرانها ابزاری بودند – تاکتیکهایی برای مدیریت جامعه و تحکیم قدرت. امروز، بحران فقط وسیلهای برای حکومت نیست، بلکه اساس سیستم است.
بحرانها دیگر حل نمیشوند؛ آنها گسترش مییابند، عادی میشوند و در زندگی روزمره ریشه میدوانند. سیستم صرفاً از بحران جان سالم به در نمیبرد – بلکه توسط آن حفظ میشود.
این شرایط با ترکیبی از عوامل امکانپذیر شده است: فقدان یک جایگزین متحدکننده، سرکوب گفتمان عمومی، تکهتکه شدن مخالفان و مسدود کردن سیستماتیک تخیل سیاسی.
فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در مراسم تشییع جنازه غلامحسین غریبپور، فرمانده تیپ امنیتی امام علی، ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۵
دولت موفق شده است از طریق کنترل، بسیج را به حداقل برساند – اما در عوض هیچ چشماندازی برای مشروعیت ارائه نمیدهد.
قدرت به شکلی بدون محتوا تبدیل شده است – تکرار توخالی اقتداری که با ناامیدی تحمیلی حفظ میشود.
با این حال، این تداوم، ثبات نیست.
بیثباتی مزمن ممکن است به لطف زور و عادت مهار شده به نظر برسد، اما شکافها در حال گسترش هستند. حکومت دینی بیش از هر زمان دیگری از پایههای اقتصادی، اجتماعی و نهادی که زمانی آن را حفظ میکردند، جدا شده است.
گرایش به سوی اختلال عملکرد آهسته و طاقتفرسا، کشور را در برابر شوکهای ناگهانی آسیبپذیر میکند: شورشهای اجتماعی در مناطق نادیده گرفته شده، نارساییهای سیستماتیک در آب، بهداشت یا انرژی، یا اعتراضات جمعی ناشی از جرقههای به ظاهر کوچک.
جمهوری اسلامی ممکن است هنوز پابرجا باشد – اما زمین زیر آن هرگز تا این حد متزلزل نبوده است.